
محرومیت در این شهرستان به قدری زیاد است که نه تنها روستاهای آن از جمعیت خالی شدهاند بلکه جمعیت دو شهر ورزقان و خاروانا نیز در طی دو دههی گذشته افزایش محسوسی نداشته است. این در حالیست که جمعیت اغلب شهرهای استان در طی دهههای گذشته چند برابر شده است.
برای نشان دادن میزان محرومیت شهرستان ورزقان ذکر همین نکته کافیست که در این شهرستان غیر از دو معدن مس سونگون و طلای اندریان حتی یک واحد هم کارگاه تولیدی ـ صنعتی وجود ندارد. جالب است بدانید در شهرستانی که مراتعش زبانزد عام و خاص است و سالانه میزبان دهها هزار دام عشایری میباشد حتی یک واحد دامداری صنعتی نیز راهاندازی نشده است. این شهرستان علیرغم داشتن زمینهای کشاورزی وسیع و حاصلخیز و برخورداری از آبهای روان فراوان از داشتن یک مجتمع کشاورزی مدرن، یک گلخانهی متوسط و یا یک مجتمع پرورش ماهی و آبزیان آبرومند محروم است. شهرستان ورزقان با این که چندین اثر تاریخی ارزشمند چون کتیبهی سقندیل، خانهی امیر ارشد، مسجد جامع خاروانا، امامزادهی الله الله کبودگنبد، شهر تاریخی اژدها داشی، قلعههای تاریخی آغجا قلعه و جوشون، روستای حماملو و مناظر طبیعی زیبایی چون هفتچشمه، چیچکلی، ییلاقات پیرسقا و خاروانا و آبشار گلآخور را در خود جای داده است ولی نه یک مسافرخانه دارد، نه یک کمپ گردشگری دارد، نه ادارهی میراث فرهنگی و گردشگری فعال دارد و نه یک غذاخوری بین راهی.
در یک کلام میتوان گفت به همان میزان که خداوند مواهب و نعمات بیکرانش را بر این سرزمین ارزانی داشته به همان میزان نیز مسئولان و ساکنانش محرومیت و فقر را برای آن به ارمغان آوردهاند. این شهرستان زیبا و غنی، اینک ضجه میزند تا شاید گوشی بشنود، دلی به حالش بسوزد و کسی مرهمی بر هزاران درد خفته اش بنهد.
در این میان معلوم نیست مقصر اصلی کیست مسئولین یا مردم؟ اگر مسئولین مقصرند پس چرا مردم آنها را به چالش نمیکشند؟ و اگر قصور از مردم است چرا زندگی در رنج و مشقت را بر رفاه و آسایش ترجیح میدهند؟
دیگر دوره و زمان کشاورزی و دامداری سنتی گذشته است، بایستی برای تامین امرار و معاش خانواده دنبال راه و شیوههای جدید بود. و این وظیفهی سترگ برعهدهی زعمای قوم یعنی مسئولین و مدیران منطقه است. بایستی روستائیان را با ایجاد و راهاندازی مجتمعهای کوچک صنعتی آشنا کرد. باید به آنها روشهای مدرن تولید محصولات کشاورزی و دامی را آموزش داد. روستائیان بایستی روش صحیح پروش ماهیان و آبزیان، قارچهای خوراکی و کرم ابریشم را یاد بگیرند. آنها بایستی با روشهای جدید پرورش زنبور عسل آشنا شوند. آنها بایستی راههای افزایش تولید محصولات باغی، زراعی و دامی را آموزش ببینند. آنها بایستی بدانند، میتوان با کمترین میزان سرمایهگذاری یک منبع درآمد همیشگی ایجاد کرد. آنها بایستی بدانند که از طریق تولید صنایع دستی، بستهبندی گیاهان دارویی، ایجاد غذاخوریهای بینراهی کوچک در روستاها و مناطق هدف گردشگری شهرستان و بکارگیری اصول علمی در باغداری و کشاورزی میتوانند یک شغل پردرآمد و زندگی ایدهآل داشته باشند. و این کاریست که بایستی مسئولین و مدیران شهرستان در انجام آن پیشقدم شوند. مسئولین منطقه بایستی دلسوزی بیشتری از خود نشان دهند. آنها بایستی به جای جلوس بر صندلی ریاست و چرت زدن در پشت آن اندکی به خود تکان دهند و به همراه کارشناسان ادارات متبوعهشان راهی روستاها شوند تا از نزدیک با پتانسیل و استعداد تک تک روستاها آشنا شوند و آنگاه با ارایهی برنامهها و طرحهای مدون، راه را برای توسعهی روستاها هموار سازند. هرچند این کاری سخت و دشوار است ولی تنها راه فرار از نابودی روستاهاست. تنها راهیست که میتواند غبار محرومیت از چهرهی روستاهای شهرستان زدوده و روستاییان را برای ماندن در روستاها مصمم سازد. به نظر میرسد فلسفهی وجودی ایجاد ادارات و نهادهای طویل و درازی چون جهادکشاورزی، آموزش فنی و حرفهای، میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، کمیتهی امداد امام خمینی(ره) و بسیاری دیگر از ادارات همین است، یعنی ارتقای سطح درآمد شهروندان به منظور ایجاد رفاه و آسایش برای آنها از طریق آموزش راههای صحیح تولید.
احمد حسننژاد